شهر چیست؟
شهر چیست؟ آیا شهر اساساً موجودی ثابت و تعینیافته است یا موجودی است پویا و در حال تغییر؟ برای پاسخ به این سؤالات پیش از هر چیز باید روشن ساخت که ماهیت یا عنصر ذاتیِ سازنده ˝شهر˝ چیست.
رویکرد کلاسیک، به دلیل اولویت مکان بر زمان در فیزیک و همچنین تصور مکانمند از خود هستی، ماهیت شهر را "مکان" میداند. همانگونه که اشاره شد، شهر ظرف یا مکانی است برای گردهمآیی موجودات بشری. برخی دیگر نیز شهر را بر اساس حضور انسانها (میزان جمعیت، خانوار و غیره) تعریف میکنند که ماهیتاً با برداشت قبلی از شهر (مکان) همخوان است.
اما اگر شهر را موجودی زنده تصور کنیم که تمام اجزای آن در نوعی رابطه ارگانیک هماهنگ با یکدیگر به سر میبرند (یا باید ببرند)، آنگاه نگاه ما به عنصر ذاتی و ماهیت شهر متفاوت خواهد بود. ماهیت شهر نه از جنس مکان (یا عناصر مادی) و نه از جنس سوژهها (یا عناصر ذهنی) است، درواقع شهر نه "ظرف" است و نه "جمعیت"، نه صرفاً ذهن است و نه عین، بلکه ماهیت شهر اساساً "ارتباطی" و از نوع مناسبات زنده میان شهروندان است (یا باید باشد). همانگونه که حکما از قدیم ادعا میکردند که ماهیت انسان نه بدن، بلکه نفس یا روح جاری و نامرئی حاکم بر اوست، ماهیت شهر هم از جنس همین مناسبات متقابل درونیِ برسازنده کلیت آن است. حال پرسش بعدی این است که این مناسبات چیستاند و از چه نوعاند و به چه معنا موجودند؟ اینجاست که ناگزیریم با تکیه بر رویکردهای جدید نسبت به ماهیت حقیقت، از مفهوم بینالاذهانیت یا بیناسوژگانیت (intersubjectivity) بهره ببریم که هگل آن را "حقیقت روحانی" مینامد. آنچه نهایتاً برای هگل حقیقت و وجود است، نه ذهن انتزاعی و نه طبیعتِ مرده، بلکه خود همین سوبژکتیوشدن ابژه یا ابژکتیوشدن سوژه است، و در نتیجه، نه این ابژه (مکان مادی محض) مستقل از سوژه است و نه این سوژه (ذهن انسانی) منفرد است، بلکه گذار میان آنهاست که حقیقت است.
میتوان این حقیقت گذارگونه بین کل و جزء، بین وحدت و کثرت، بین سوژه و ابژه را "نیرو" نامید. این گذارِ نیرومدار در حقیقت ساحتی بینابینی است برساخته از نیروهای زنده محیطی، یعنی تمام سوژهها (شهروندان). حال اگر بخواهیم به این پرسش پاسخ گوییم که این مفهومِ وامگرفته از فیزیک (نیرو) در عرصه مطالعات شهری چه نام دارد، و بهترین و آرمانیترین شکل تجلی آن با توجه به معیار سیاست شهری فعالانه کدام است، میتوان پاسخ داد که این نیرو در شهر همان مناسبات اجتماعی، یا به بیان دقیقتر مناسبات بیناسوبژکتیو یا بیناشهروندی است (توصیفی) و به بهترین نحو در فرآیند مناسبات متقابل مبتنی بر فهم عمومی تحقق مییابد که در بهترین حالت، میتوان آن را در نوعی گفتوگوی جمعی محقق ساخت. گفتوگو مجرای فعلیت یافتنِ ذهنیت سوژهها (شهروندان) و در نتیجه فعلیت یافتن ساحت بیناسوژگانی (بینالاذهانی) است. هابرماس آن را یک افق مشترک تفسیری میداند که در سایه آن، مسائل جاری به بحث و گفتوگوهای عمومی در خصوص خودفهمی سیاسی شهروندان میانجامد. این "افق مشترک تفسیری" شرط هر شکلی از سیاست جمعیِ فعالانه است. بنابراین گفتوگو (دیالوگ) دقیقاً در مقابل دستور فرمایشی از بالا (مونولوگ) عمل میکند و شهروندان را از سطح رویکرد فردگرایانه اتمهای مجزا خارج کرده و شهر را به یک کل زنده پویا بدل میسازد.
در این معنا "گفتوگو" دیگر نه امری معرفتشناسانه یا فرعی، بلکه دقیقاً هستیشناسانه (اُنتولوژیک) است که حقیقت جامعه بشری را تشکیل میدهد. به بیان دیگر، سطح وجودی شهر، نه سطح سوبژکتیویته (ذهنیتهای فردی) و نه سطح ابژکتیویته (اشیاء و مکانها) بلکه، ترکیب دیالکتیکی این دو است که میتوان آن را بیناسوبژکتیو، یا با استفاده از اصطلاحات مورد استفاده در این یادداشت، "میانشهروندی" نامید.
در این معنا شهروند میتواند در شهرش به معنای هایدگری کلمه، "احساسِ در خانه بودن" کند. این احساسِ در خانه بودن، یکی از عناصر تمایز بخش است میان "انسانی که صرفاً در شهر زندگی میکند" و "شهروندی که شهر را خانه خویش میداند". درنتیجه، فضای گفتوگوی متقابل میانشهروندی، نهایتاً تنها زمانی می تواد محقق شود، که تمام شهروندان به نحوی، توسط کلیت شهر (که در حقیقت جامع دیالکتیکی تمام عناصر متکثر است)، بازشناخته و تصدیق شوند و درون گفتمام هژمونیک قدرت شهری "بازی داده شوند". شرط گفت وگوی میانفرهنگی همین "بازشناسی" است که متفکران مختلفی (از جمله هابرماس، هگل و...) بر آن تاکید کردهاند.
در نهایت، سیاست شهری، در معنای راستینش، تنها در پرتو عنصر درونزایی فرهنگی و بازتعریف سیاست در همین بستر به عنوان مناسبات برآمده از بطن جامعه در عین رفع کثرتگرایی فرهنگی صرف، در چهارچوب ایجاد امکان نوعی فضای گفتوگو میانفرهنگی-میانشهروندی مابین تمام عناصر فعالِ دستاندرکار در تحقق "شهر" ممکن میشود. و شرط تحقق این گفتوگو، از یکسو، آزادیِ بیان برای تمام اقشار و شهروندان، و از سوی دیگر، امکان مفاهمه متقابل بر اساس این گفتوگو از جانب نهادهای شهری و مدنی است.
محمدمهدی اردبیلی مترجم و مدرس فلسفه
تذکر : استفاده از مطالب وب سایت ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) فقط با ذکر منبع و لینک بلامانع است . کلیه حقوق، محتوا و طراحی سایت متعلق به وب سایت ستاوین میباشد. در غیر این صورت مراتب از طریق مراجع قانونی پیگیری خواهد شد .
دوستان و همراهان عزیز ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) ، با نظرات و پیشنهادات سازنده خود ما را در ارائه هر چه بهتر مطالب و اهداف مان، که همانا ارتقا جایگاه و فرهنگ معماری می باشد ، یاری کنید . منتظر دیدگاه های شما عزیزان هستیم . . .
منبع: سرویس معماری هنرآنلاین , محمدمهدی اردبیلی مترجم و مدرس فلسفه
گردآوری شده توسط تحریریه ستاوین - (لقمان کسمایی)