نشست : اندیشه ایرانشهری
موضوع : شهر ، ارتباطات و هویت : بازگشت به کدام هویت
با حضور : دکتر هادی خانیکی
مکان : مشهد , بلوار سرافرازان , سرافرازان ۹ , سالن اجتماعات موسسه آموزش عالی اقبال لاهوری
زمان : چهارشنبه 18 مردادماه ۹۶
شرکت مادر تخصصی عمران و بهسازی شهری ایران (زیرمجموعه وزارت راه و شهرسازی) برای تبیین مبانی و مفاهیم مقوم خرد و آداب ایرانشهری ( اندیشه ایرانشهری) و گفتگو در باره پیوندگاه های جغرافیایی و تاریخی آن و اندیشیدن در باره راه های از زیر خاکستر به درآوردن آن آتش تابان، نشست هایی تخصصی را برنامه ریزی و ابتدا در تهران و سپس در شهرهای گوناگون ایران اجرا کرده است. در ادامه آن برنامه ها، رشته ای از این نشست ها در تابستان سال ۱۳۹۶ در مشهد، به مدیریت موسسه آموزش عالی اقبال لاهوری، به ترتیب زیر برگزار می شود.
نشست اول، در تاریخ چهارشنبه ۲۱ تیرماه ۹۶ با هدف "ورود به موضوع و فراهم کردن زمینه گفتگو در نشست ها" با موضوع محوری "پرسش و آموختن از خرد ایرانشهری" با سخنرانی دکتر سیدجوادطباطبایی همراه با گفتگوی دکتر محمدحسین پاپلی یزدی، برگزار گردید .
نشست دوم نیز در تاریخ ۱۸ مردادماه ۹۶ با موضوع "شهر ، ارتباطات و هویت؛ بازگشت به کدام هویت؟" با سخنرانی جناب آقای "دکتر هادی خانیکی" رأس ساعت ۱۸ برگزار میشود
- شرکت در نشستهای تخصصی گفتگو درباره اندیشه ایرانشهری، "رایگان" میباشد.
- کلیه نشستها از ساعت ۱۸ لغایت ۲۰:۳۰ در
- محل سالن اجتماعات موسسه آموزش عالی اقبال لاهوری (واقع در مشهد- بلوار سرافرازان-سرافرازان ۹) برگزار خواهد شد.
- برنامه اجرایی نشست های فوق به این ترتیب است:
- گزارش دبیر و افتتاحیه: ۵ دقیقه
- سخنرانی اصلی: حدود ۷۰ دقیقه
- پرسش و پاسخ کتبی و شفاهی حاضران: حدود ۴۵ دقیقه
دومین جلسه از سلسله نشست های اندیشه ایران شهری در شهر مشهد با عنوان «شهر، ارتباطات و هویت: بازگشت به کدام هویت»، در روز چهارشنبه مورخ ۱۸ امرداد ١٣٩٦ (ساعت ۱۸) با سخنرانی دکتر هادی خانیکی، در محل موسسه آموزش عالی اقبال لاهوری مشهد برگزار گردید.
در ابتدای جلسه آقای دکتر معززی مسئول دبیرخانه اندیشه و تمدن ایران شهری شرکت مادر تخصصی عمران و بهسازی شهری (وزارت راه و شهرسازی) ضمن خیرمقدم به شرکت کنندگان و تشکر از مسئولان برگزاری نشست، با مروری بر خاستگاه جریان فکری جدیدی که در وزارت راه و شهرسازی با عنوان اندیشه و تمدن ایران شهری شکل گرفته است، اشاره کرد: مقام عالی وزارت در مباحثی که تا کنون بیان داشته اند شرایط امروزه ایران را که با چالشهای اساسی مواجه است، محصول ازجاکندگی هویتی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی برشمردند و راهکار برون رفت از این وضعیت را بازخوانی اندیشه ایران شهری در روزگار معاصر به عنوان رویکرد مواجه با چالش های موجود و پیش رو پیشنهاد و معرفی کردند.
دکتر معززی در ادامه اذعان داشت: در طول دوسال برگزاری نشستهای ایران شهری در تهران و سایر شهرهای کشور و همچنین برگزاری جلسات متعدد هم اندیشی با صاحبان اندیشه و نظر و انجام مطالعات و پژوهش هایی در این زمینه همواره این نکته مورد تاکید بوده است که در اقداماتی که به جهت توسعه و ترقی ایران انجام گرفته است، همواره حلقه مفقودهی بسیار بزرگی وجود داشته است که آن غفلت از مفهوم ایران به عنوان کانون تمدنی، است. در نتیجه ضروری است تا مفهوم ایران به عنوان منبع الهام و کانون تعادل منطقهای، و اهرم و منبع اثرگذار و تعیینکنندهای که در اختیار ملت- دولت است، مورد توجه دقیق قرار گیرد و «سپهر ایران فرهنگی» در برنامههای توسعه جای مشخص و قدرتمندی پیدا کند.
مسئول دبیرخانه اندیشه و تمدن ایران شهری با اشاره به نشست نخست اندیشه ایران شهری در مشهد که در تاریخ ۲۱ تیر ماه سال جاری در موسسه آموزش عالی اقبال لاهوری برگزار شد، ضمن مروری بر آن ، بیان کرد مباحث مطرح شده توسط دکتر سید جواد طباطبایی را می توان در سه موضوع کلی «اندیشه ایران شهری و ایران بزرگ فرهنگی»، « ایران و دانشگاه ملی»، و « دولت – ملت ایران» دسته بندی کرد که مشروح آن در دسترس علاقه مندان می باشد. در انتها ایشان با اشاره به اینکه هدف از این نشست ها فراهم آوردن شرایطی است که بتوان صورت بندی صحيحی - در شرایط گفتگويی و نه برخاسته از نگاه نخبگانی صرف، بلکه با در نظر گرفتن همه دیدگاه ها- از اندیشه ایرانشهری و چارچوبی برای توسعه ایران ایجاد نماییم، کلیه علاقه مندان و صاحبنظران را به همراهی با این جریان دعوت کرد، و از آنها خواست تا نظرات خود را با برگزار کنندگان جلسه ( موسسه آموزش عالی اقبال لاهوری- آقای دکتر سعیدیان) به اشتراک بگذارند تا در این فضای ایجاد شده ی "دوباره اندیشیدن درباره ایران" همگان مشارکت داشته باشند.
پس از آن دکتر "هادی خانیکی" از صاحب نظران حوزه ارتباطات به عنوان سخنران این نشست ، صحبت های خود را آغاز کردند و با اشاره به اینکه تمایزیابی معنای هویت است و وقتی از هویت شهری حرف می زنیم به معنای متمایز شدن شهری از شهرهای دیگر است، گفت: هویت شهری حاصل تعامل میان فضا و مکان شهری است، در این تعامل انسان به فضا، مکان شهری و دست ساخته های خود معنایی خاص می بخشد، هویت شهری چیستی ما را درون مختصات مکانی-فضایی شهری ترسیم می کند.
وی ضمن بیان اینکه هویت شهری ارتباط نزدیکی با تجربه های ذهنی و روانی فرد دارد، بیان کرد: در واقع هویت شهری نقطه تلاقی میان هویت فردی( تجربه های ذهنی، خاطره) و هویت جمعی است که تعین مادی یافته است.
دكتر خانیکی با اشاره به اینکه هویت شهری با مفهوم حس مکان رابطه تنگاتنگی دارد به طوری که هر دو را می توان یکی پنداشت، بیان کرد: هویت مکانی چند بعد دارد: یک بعد کالبدی که جنبه ساختاری فضا را نشان می دهد، دوم حضور و فعالیت انسان در فضا و عملکرد است و سوم بعد معنایی و ادراکی فرد از فضا است.
وي خاطرنشان کرد: وقتی که مشهد از تهران و تبریز متفاوت شد، می توانیم بگوییم که هویتی برای خود دارد. اما اگر در منطقه سوداگری حاکم برکلانشهرها خودش را گم کرده و شبیه تهران و کرج و برخی دیگر از کلانشهرها شد، دیگر مشهد صاحب هویتی برای خودش نخواهد بود.
امروز متاسفانه در مشهد به سوی گم شدن در هویت کلان شهری و نهی شدن از معنای هویتی پیشین در حرکت هستیم و باید جلوی این حرکت رو به زوال ایستاد.
ايشان با اشاره به اینکه مولفه طبیعی-اقلیمی و کالبدی-مصنوعی و انسانی-مدنی ازمولفه های کلیدی هویت هر مکان زیستی است، اظهارکرد: در مولفه کالبدی مصنوعی می توانیم به فضای عمومی شامل کلیت سیمای شهر، عناصر خطی و طولی شاخص شامل خیابان های اصلی شهر، مولفه های کانونی و نقطه ای شهری شامل محله ها، دروازه ها و پارک ها، شاخص های ترکیبی خطی نقطه ای، تاریخی و کالبدی شامل بازار، جامع ها، بناهای شاخص شهر و عرصه ها، مجموعه های مشهور شهر شامل محلات قدیمی شهر، مجموعه ساختمان های مسکونی اشاره کنیم.
همچنين ايشان در ادامه و با اشاره به موارد مولفه انسانی-مدنی، گفت: این مولفه شامل: رفتارها، آداب و رسوم، اعتقادات، سیره و روش زندگی ساکنان هر شهر نیز در اعمال با ویژگی های بالا حیات و هویت مدنی آن شهر را نمایش می دهد، است.
دكترهادی خانیکی ادامه داد: هویت، آمیزش طبیعی و منطقی بین ابعاد عینی و ذهنی حیات شهری است یعنی از ساختمان ها، راه ها و بازارها، سبک زندگی، نظام معیشت، باورها و مناسک، تاریخ و نمادهای تاریخی، همه این ها در یک داد و ستد و تعامل با یکدیگر قرار دارند. نمی شود بگوییم مردم باید با یکدیگر گفت و گو کنند در حالی که سیستم شهری به گونه ای باشد که گفت و گو نمی کنند. تاثیرگزاری این عوامل با یکدیگر و عدم اشتراک در عناصر خرده فرهنگی بحران هویت می آفریند.
ايشان با اشاره به تصورات هویت مشهد از دریچه مولفه های هویت بخش فضای شهری، اذعان کرد: در بعد مولفه های طبیعی تنها بعد وابسته یمشهد امروز، بعد مولفه طبیعی-اقلیمی فضای شهری است.
وی در خصوص تغییر بعد مولفه های طبیعی مشهد، ادامه داد: کوهسنگی اگرچه حاشیه اش مصون از تجاری سازی فضا نمانده، اما هنوز طبیعتش را دارد. البته طبیعت تجاری شده شاندیز و طرقبه خودش را با مشهد و مناسبات اقتصاد زیارت پیوند زده و در بعد طبیعی هم شاهد تحولات مبتنی بر سرمایه هستیم.
در بعد مولفه های کالبدی و مصنوع، حرم شریف حضرت رضا(ع) به عنوان بنای شاخص شهر مشهد که بنای ملی و آیینی در کلیت مرزهای سرزمین نیز شناخته می شود از طرح توسعه حرم و توسعه اطراف حرم، باانبوهی از هتل ها و مناسبات اقتصادی بازار محاصره شده است و گویی این فضاهای اقتصادی معنای زیارت را تنگ کرده اند.
دكترخانیکی ضمن بیان اینکه نقاط کانونی و محلات قدیمی مثل منطقه ثامن که هویت بخش بوده و خاطره جمعی مجاورین و زائران به آن گره خورده بود، فروپاشیده است و عملا در خدمت طرح های مدرنیزاسیون شهری قرار گرفته است. بازارهای قدیمی و راسته های اطراف حرم نظیر بازار رضا، جای خود را به پاساژها و مال ها با حضور برند های تجاری داده است.
در بعد حیات اجتماعی-مدنی افزود: با توجه به تغییر مناسبات زیارت عملا به مثابه یک شهر در معرض و مواجهه با توریسم اقتصادی مانند شهرهای مازندران بدل به پایگاهی برای کسب و کار و نه ملجا معنوی شهروندان شده است.
هویت و موجودیت مشهد، به حافظه جمعی و تاریخی شهر گره خورده که برایند شهروندان، مجاوران و زائران مشهد است، بیان کرد: حرم با فاصله نجومی از سایر اماکن مکان خاطره ساز تکین برای عموم ایرانی ها است. هویت و حافظه شهر با این خاطره های متصل به مکان حرم و رخدادهایی نظیر بلند شدن صدای نقاره ها همبسته است.
وجه نمادین حرم امام رضا(ع) بر وجه کالبدیش توفق یافته و به همین دلیل است که از حد شهر مشهد فراتر رفته و ایرانیان و حتی جهان تشیع، مشهد را با آن نماد در ذهن تداعی می کنند.
ایشان در خصوص روند توسعه گرانه شهری مشهد، بیان کرد: اگر عکس سال 1350 حرم و مرکز شهر مشهد را امروز ببینیم، بافت پیرامون حرم با حفظ حریمی که به صورت فضای باز و چمن کاری دیده می شود از حرم جدا شده است.
استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به اینکه امروز دیگر هیچ حریمی وجود ندارد، حرم چنان گسترش یافته که به انبوهی ساختمان های تجارتی-اقامتی پیوند خورده که هدفشان جلب زائر-توریست ها است، افزود: در سال 1371 بود که وزارت مسکن و شهرسازی، شهرداری مشهد و آستان قدس رضوی، شرکت عمران و مسکن سازان ثامن را به منظور نوسازی بافت پیرامون حرم تاسیس کردند که با تصویب طرح بهسازی و نوسازی بافت مرکزی مشهد در سال 1374 فعالیت هایش بعد قانونی و اجرایی بیشتری پیدا کرد و به تغییر چهره شهر مشهد سرعت بیشتری داد و در سال های اخیر شتاب بیشتری هم گرفته است.
نوسازی شهر به معنای ویرانی داشته ها و جایگزینی اقتصاد فضا به جای آن بود و توسعه مترادف سوداگری شد.
وی افزود شهر معنوی الزاما شهری نیست که به زندگی دنیوی بی توجهی کند ولی وقتی که تجارت جنبه های معنوی و اخلاقی و فرهنگی را هدف قرار می دهد باید شاهد نوعی جان گسیختگی در شهر باشیم.
اقتصاد زیارت زائران را رده بندی می کند برخی به مسافرخانه، حسینه ها و برخی را به هتل های لوکس می فرستد و خدمات سفر و فضاهای متفاوت را برای این رده ها خلق میکند به گونه ای که مفهوم عدالت در روند زیارتی تغییر پیدا می کند در چنین شرایطی منطق فهم زائر و مواجه اش با او مصرف اقتصادی زیارت توسط او است و در شهری که این چنین میهمان ها را برانداز می کند نمی شود انتظار مناسبات اخلاقی و نظارت اجتماعی داشت.
در ادامه جلسه، دكتر خانيكي به سوالات برخي حاضران پاسخ دادند و جلسه در ساعت ٢١:٣٠ با تقدير جمعي از اساتيد از جمله آقايان دكتر حسين حاتمي نژاد، دكتر عليرضا رضواني، دكتر ناصر محسني و دكتر لباف، از حضور دكتر هادي خانيكي در اين نشست به پایان رسید.
به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی در مورخ شنبه ۷ فروردین ۱۳۹۵ , به موضوع " بازخوانی اندیشه ایرانشهری با تبدیل فضاهای تاریخی به فضاهای عمومی/ با داشتههای تاریخیمان حس تعلق ایجاد کنیم " پرداخته شده است ...
وزیر راه و شهرسازی بازخوانی اندیشه ایرانشهری در دوره معاصر را از ضروریات توسعه دانست و گفت: در این سالها انسان در حد یک کالا تنزل یافته و آینده نسل فعلی و نسلهای بعدی در نظام مدیریت شهری در حد یک کالا خرید و فروش شده و حالا ماندهایم که چگونه زندگی کنیم. قطعا اگر اندیشه ایرانشهری مبنا قرار میگرفت، در آن انسان محور بود؛ نه کالبد و اینگونه نمیشد که هزاران هزار میلیارد تومان در تهران هزینه شود و در آخر دغدغه اصلی مردم شهر در زندگیشان امکان نفس کشیدن باشد.
عباس آخوندی در گفتگو با پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، در تبیین اهمیت بازآفرینی شهری و باززندهسازی بناهای تاریخی و واجد ارزش با اندیشه ایرانشهری به ضروریات توسعه در کشور اشاره کرد و گفت: توسعه نیاز به نگاهی معرفتی دارد و بدون نگاه معرفتی، پیشرفت و توسعه به یک سری اقدامات فیزیکی و اقتصادی تقلیل پیدا میکند. این گونه اقدامات در رویکرد و نگاه اول بسیار خوشایند هستند زیرا بر اساس آنها پروژههای مدرن و اشتغال ایجاد میشود و نوسازیهایی صورت میگیرد که جذابند اما این اقدامات جدید بدون یک نظام و انگاره معرفتی در فاصلهای بسیار کوتاه به موضوع تخاصم و تعارض تبدیل میشوند.
وزیر راه و شهرسازی اینگونه اقدامات را در غیاب یک نگاه معرفتی، مانع از ایجاد همگرایی و زمینهساز بروز انواع تعارضها دانست و گفت: در این شرایط جامعه با ناپایداریهای بسیار گستردهای مواجه میشود زیرا بعد از اجرای تمام این برنامهها و پروژهها، شاهد وضعیت بیوزنی و گمگشتگی هویتی خواهیم بود که ماشین بر انسان غلبه پیدا خواهد کرد و انسانها به اجبار در خدمت آن در خواهند آمد و نه بالعکس. انسان موجود پیچیدهای است و خلاصه کردن آن در بعد اقتصادی ممکن نیست. از همینرو، توسعههای اقتصادی صرف از همان نقطه شکست میخورند.
آخوندی این رویکرد را در مکتبهای گوناگون قابل بررسی دانست و گفت: این منظر در ایدئولوژی لیبرالیستی- سوداگرانه -و در شکل قدیمیتر آن مرکانتالیستی قابل مشاهدهاست. قرائت ایدئولوژیک از لیبرالیسم -که غیر تاریخی و با آزادی انسان در جاهایی در تباین است زندگی را به سرحد سوداگری تنزل میدهد. در نگاه سوسیالیستی و مارکسیستی نیز بزرگترین مشکل این است که انسان در حد یک نوع کالا تنزل مییابد. اصطلاحا به این وضعیت Commodification یا کالاییشدن میگویند. در این منظر، از انسان به عنوان یک موضوع قابل مبادله برداشت میشود.
وی این نوع نگاه را مشکل اصلی زندگی عصر معاصر دانست و ادامه داد: در تاریخ معاصر ایران با این واقعیت روبرو هستیم که اندیشه تجدد بطور غالب با رویکرد چپروانه همراه بودهاست. تشکیل گروه اجتماعیون عامیون و فرقههای دموکرات در آذربایجان و گیلان اولین هستههای حرکتی سوسیالیستی در ایران بودند که با گروه همت باکو در ارتباط بودند. هرچند رویکردهای راستگرایانه از همان زمان در ایران ظهور و بروز داشته است، لیکن غلبه با اندیشه چپ بودهاست.
وزیر راه و شهرسازی ادامه داد: در وقایع بعدی نیز غلبه این اندیشه قابل ردیابی است. رویکردهای دهههای ۲۰، ۳۰ و ۴۰ با «انقلاب به اصطلاح سفید شاه و مردم» باز هم خمیرمایه چپروانه داشتهاند. نکته محوری که تمایل دارم توجهها را به آن جلب کنم داشتن یک ارزیابی واقعی از تحولات اجتماعی و سیاسی و همچنین سبک زندگی و افزایش رفاه ملت ایران پس از مشروطه تاکنون است. نکتهای که باید بدان توجه داشته باشیم میزان همبستگی اجتماعی، حس تعلق نسل جدید به ایران و میزان ازجاکندگی نسل جدید از ایران و تمدن ایرانشهری است.
آخوندی افزود: وضعیت ناآرام اجتماعی را در این سالها در فراز و نشیبهای همراه با برگزاری انتخابات میتوان دید. نکتهای که در ریشهیابی این وضعیت کمتر بدان توجه میشود نبود یک نظام معرفتی مورد اجماع ملی است. از نظام معرفتیای صحبت میکنیم که همه سلیقههای مختلف، تمام اقوام ایرانی و همه گرایشهای متفاوت را در خود جای دهد. این نظام باید به یک نوع وحدت ملی و انگاره ملی تبدیل شود که همه افراد را در کنار هم جمع کند.
با داشتههای تاریخیمان حس تعلق ایجاد کنیم
وزیر راه و شهرسازی با بیان اینکه یک نظام معرفتی ملی نه میتواند محصول یک پروژه و نه وارداتی باشد اظهار کرد: این موضوع نتیجه تجربه تاریخی یک ملت است که در تحولات اندیشهورزی و همچنین تحولات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تاریخی قدرت بازآفرینی و بازتولید خود را داشته باشد. ملت ایران در جریان انقلاب اسلامی شعار «نه شرقی، نه غربی» سرداد. برای اینکه این حرکت و نهضت ملی را از خطر درغلتیدن به «هم شرقی، هم غربی» مصون داریم، نیازمند بازگشت به ریشههای خود هستیم.
آخوندی افزود: حس من این است که اگر بخواهیم در آخر کار در بحث توسعه به یک بستر مورد اتحاد و وفاقبخش و مورد اجماع برسیم باید به ریشههای تاریخی خود برگردیم. در این ارتباط چند اصل ساده و البته بنیادین باتعمق عمیق بایدمورد توجه باشند. نخستین، واضحترین و بنیادیترین عنصر این است که ما ایرانی هستیم و در کشوری به نام ایران زندگی میکنیم. پس ایران یک عنصر بنیادین است و نمیتوانیم از آن صرف نظر کنیم. عنصر دوم آیینی است که اکثریت مردم ایران با آن زندگی میکنند که همان «اسلام» است. و عنصر سوم همان گرایش معرفتی است که مردم ایران با آن شناخته میشوند که با عناوین مختلفی مانند عرفان، حکمت ایرانی یا تصوف در ادبیات ایران شناخته میشود.
وی با بیان اینکه برای این نظام معرفتی در هر زمان و مکانی عنوانی خاص برگزیده شده است اظهار کرد: البته این نامگذاریها اهمیت ثانوی دارد اما آنچه در وهله نخست اهمیت مییابد اندیشهای است که میتواند بر رفتار روزمره زندگی ما اثر بگذارد و از آن در ادبیات ایران زیر عناوینی چون حکمت ایرانی، تمدن ایرانشهری یا اندیشه ایرانشهری یاد میشود.
وزیر راه و شهرسازی اندیشه ایرانشهری را نگاه و انگارهای دانست که در بستر تاریخ، در اندیشه دینی و همچنین سبک زندگی و فرهنگ روزانه ما ریشه دارد و افزود: اندیشه ایرانشهری بحث ایستایی نیست بلکه اندیشهای است که مانند تمامی اندیشههای تاریخی بسته به تحولات بشری میتواند مرتبا دچار بازخوانی شود. ما اندیشه ایرانشهری را قبل از اسلام داشتیم ولی این اندیشه بعد از اسلام با آموزههای اسلام کاملا مورد بازخوانی قرار گرفت. یک سند بازخوانی خیلی عمیق از اندیشه ایرانشهری شاهنامه فردوسی است که تمام زوایای این اندیشه را مورد بازخوانی قرار دادهاست. برخی اندیشمندان معتقدند در دوره صفوی نیز یک بار دیگر اندیشه ایرانشهری مورد بازخوانی قرار گرفتهاست. قطعا در روزگار معاصر، پس از انقلاب صنعتی در اروپا و آثاری که بر زندگی بشر داشته و بعد از آن هم انقلاب اطلاعات و ارتباطات که زندگی بشر را کاملا زیر و رو کردهاست و در عصر جهانی شدن و پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکبار دیگر ما نیاز به بازخوانی مجدد اندیشه ایرانشهری داریم تا به همبستگی دست یابیم و شاهد پیشرفت ملت ایران باشیم.
وی با بیان اینکه بازخوانی اندیشه ایرانشهری به مفهوم قلم کشیدن بر روی تاریخ نیست گفت: اساسا نمیتوان به اندیشه نگاهی تاریخی نداشت زیرا تاریخ در ذات اندیشه وجود دارد و هر گاه از اندیشه صحبت میکنید باید به دنبال ریشههای آن اندیشه بروید. اندیشه پدیدهای لحظهای نیست و نمیتوان گفت از امروز ما اندیشهای را خلق میکنیم.
تجلی مفهوم «نه شرقی نه غربی» در اندیشه ایرانشهری
آخوندی درباره تاثیر این اندیشه بر توسعه کشور گفت: اگر بخواهیم برای آینده ایران چشماندازی داشته باشیم این چشم انداز باید ریشهای عمیق در تاریخ و فرهنگ ایرانزمین، ارتباطی ساختاری با آیین اسلام و قدرت سازگاری با شرایط روز زندگی داشته باشد. من پیوند این سه عنصر بنیادین را در اندیشه ایرانشهری جستجو میکنم و معتقدم مفهوم «نه شرقی نه غربی» در این اندیشه میتواند تجلی پیدا کند. این اندیشه نظام معرفتیای است که به مردم ایرانزمین تعلق دارد، نه سوسیالیستها و غربیها و اروپاییها. اندیشه ایرانشهری به ما تعلق دارد و همین موضوع است که سبب میشود ما به میراثمان حس تعلق داشته باشیم؛ موجب همبستگی اجتماعی میشود و مایه آن میشود که چارهای برای پدیده ازجاکندگی اجتماعی پیدا کنیم.
وی آدمی را محور اصلی فعالیتها در اندیشه ایرانشهری قلمداد کرد و گفت: در این منظومه فکری، توسعه برای انسان ایرانی صورت میگیرد و مفهوم آن در توسعه شهری به اجرای پل و خیابان محدود نمیشود. یعنی خیابانها، پلها و تمام مظاهر تمدن جدید برای زندگی این انسان ایرانی ساخته میشود و باید برای او ایجاد رفاه، شادابی، سرزندگی و سرخوشی کند در غیر این صورت میتواند به موانعی دست و پاگیر تبدیل شود، همچنانکه این اتفاق افتاده است.
آخوندی ادامه داد: کافی است فقط تاملی بر تحولات سی سال گذشته در تهران داشته باشیم. در این شهر صدها هزار میلیارد تومان فعالیت عمرانی صورت گرفته است اما نمیتوان در آن نفس کشید. حقیقتا هزینه کردن این مبالغ اگر به کیفیتبخشی زندگی منتهی نشود چه حسنی دارد؟ آیا باید این همه هزینه کنیم و در آخر ببینیم مسئله اصلی زندگیمان سلامت در نفس کشیدن شده است؟ یعنی این همه هزینه کردهایم که نتوانیم نفس بکشیم؟ این نشان میدهد که انسان را در حد یک کالا تنزل دادهایم و آینده نسل فعلی و نسلهای بعدی را در سیستم مدیریت شهری در حد یک کالا خرید و فروش کردهایم و حالا ماندهایم که چگونه زندگی کنیم؟ قطعا اگر به اندیشه ایرانشهری باز میگشتیم، در آن شهروند ایرانی محور بود، نه کالبد. در واقع هر کاری که میکردیم باید رابطهاش را با انسان ایرانی تعریف میکردیم اما این اتفاق در این سالها نیفتاد.
آخوندی ادامه داد: این موضوع فقط محدود به رویکرد درون گرایی نیست. در اندیشه ایرانشهری ایران مرکز تعادل کل منطقه و جایی است که قلمروی فرهنگی اندیشه ایرانشهری است. این قلمرو تا آسیای میانه، یمن، شبه قاره هند و دریای مدیترانه ادامه مییابد. اندیشه ایرانشهری چراغ راهنمایی است که نشان میدهد چگونه با ملتهای درون حوزه تمدنیمان و همچنین سایر ملل رفتار کنیم. اگر اندیشه ایرانشهری داشته باشیم به افغانستان، پاکستان و عراق فقط به عنوان یک کشور همسایه نگاه نمیکنیم بلکه آنها را بخشی از پیکره و قلمروی فرهنگی خود قلمداد میکنیم. در این قلمرو ما احساس وحدت میکنیم. این همان خمیرمایه اصلی است که برای توسعه نیاز داریم.
وی یکی از عوارض این بیتوجهی تاریخی را از بین رفتن حس تعلق به ارزشهای فرهنگی و تاریخی دانست و گفت: اگر این اصول را فراموش کنیم همان حس عدم تعلقی ایجاد میشود که امروزه بر برخی جوانها عارض شده است که شاهد گسترش مهاجرتهای بیبازگشت برخی از سرمایههای ملی هستیم. در این وضعیت نمیتوان چندان انتظار توسعه داشت زیرا توسعه ملی نیاز به یک حس تعلق دارد که شهروندان را گردِ هم جمع کند تا برای یک هدف مشترک تلاش کنند، حتی اگر لازم شد فداکاری و هزینه کنند و بجنگند. اتفاقا بحث من همین است که اگر اندیشهای مانند اندیشه ایرانشهری نداشته باشیم که آن را بازخوانی کنیم عارضه حس عدم تعلق به وجود میآید؛ حسی که نشان از عارضهای منفی و هشدار بسیار بزرگی است برای کسانی که به آینده ایران فکر میکنند. این زنگ خطری است برای کشانی که در حوزه سیاستگذاری ملی و فرهنگی فعال هستند و این سرزمین، آیین، مذهب و فرهنگ آن را دوست دارند. وقتی در جامعهای حس عدم تعلق ایجاد میشود نشانه واضحی از ناکارآمدی سیاستهای اجتماعی بکار گرفته شدهاست. من براین باورم که درمان این وضعیت، بازخوانی اندیشه ایرانشهری و فراهم ساختن زمینههای افزایش حس تعلق به آن است.
آخوندی فضاهای عمومی را یکی از نخستین عواملی دانست که در این منظومه فکری و حسی، برای شهروندان حس تعلق ایجاد میکند و ادامه داد: این فضاهای عمومی که مردم به آنها حس تعلق دارند در دورههای مختلف به اشکال متفاوتی بروز میکنند. برای مثال در دوره قدیم بازار، میدان، مسجد و تکیه فضاهایی بودند که مردم در آن جمع میشدند. قهوهخانهها و زورخانهها را نیز در همین ردیف میتوان به حساب آورد. البته قرار نیست در دوران معاصر نیز عینا همین فضاها تکرار شوند. ما به یقین نیاز به فضاهایی داریم که بتوانیم دوباره در آنها جمع شویم و آنها را دوست داشته باشیم. این که این فضاهای عمومی در روزگار جدید چه ویژگیهایی باید داشته باشند جای بحث فراوانی دارد اما نکته مهم این است که فضاهای تاریخی ما یکی از بهترین موقعیتهایی هستند که در دوره معاصر میتواند به فضای عمومی تبدیل شوند تا پیوستگی تاریخی را حفظ کنند. بنابراین، آنچه که نیاز به اندیشهورزی دارد فرایند تحول فضاهای قدیم به فضاهایی با کارکردهای جدید است. این همان مفهوم بازخوانی فرهنگی است.
دستیابی به توسعه شهری پایدار در مسیر بازخوانی اندیشه ایرانشهری
وی درباره ویژگیهای این فضاها به زبانی اشاره کرد که تاریخ و میراثی ارزشمند در پشت آن نهفته است و افزود: این فضاها فقط میراث مهندسی نیستند؛ آنها حامل میراثهای فرهنگی، معنوی و تجاری هستند و دارای زبان گفتمان ویژه خود هستند. این فضاها با افراد گفتگو میکنند و انسان امروزی را به تامل وا میدارند. همین جوانهایی که در این فضاها به دنیا نیامدهاند، در آنها بزرگ نشدهاند و زندگی در آنها را تجربه نکردهاند وقتی در فضاهایی چون کاشان، یزد، شیراز، اصفهان، سبزوار، نیشابور، بوشهر و تبریز قرار میگیرند هنوز به آن حس تعلق دارند. جوانها هم وقتی فضاهای تاریخی این شهرها را میبینند حس میکنند آن فضا به آنها تعلق دارد زیرا این همان تاریخی است که با زبان بیزبانی با آنها صحبت میکند و ریشهها، اندیشه ایرانشهری، ارزشها و میراث متعلق به آنها را به یادشان میآورد. به همین دلیل است که معتقدم خلق این فضاهای عمومی گام مهمی است در بازخوانی اندیشه ایرانشهری و در سیاستگذاری فرهنگی که نباید از آن غافل شویم.
آخوندی اهمیت کارخانه ریسباف را در این دانست که نشان میدهد ملت ایران در مقطعی توانستند اینگونه خود را بازآفرینی کند و گفت: ریسباف توانست ضمن حفظ میراث خود، فناوری مدرن را بدون نابودی طبیعت اصفهان به این شهر وارد کند و در آن زمان قدرت این بازآفرینی را داشت. حالا چه شده که قدرت بازآفرینی را از دست داده و تمام محور چهارباغ اصفهان به ساختمانهایی تبدیل شده که فقط عدهای با ساخت آنها توانستهاند از جهت سوداگری به سود گزافی دست یابند؟ ولی هیچ حس تعلقی به این ساختمانها نیست و نمیتوان نشانهای از زیبایی و خوشایندی را در آنها دید. در واقع این فضای جدید نه برای گردشگران خوشایند است، و نه ساکنان آن. در یک مقطعی افرادی معامله و سودی کردهاند و رفتهاند ولی هیچ ارزشی خلق نشده است.
وی ایجاد فضای عمومی را مقدمهای برای شکلگیری عرصه عمومی دانست و توضیح داد: این فرایند سبب میشود یک زبان گفتگوی عمومی معاصر خلق شود. در این فضای عمومی زبان گفتگو با سایر فضاها فرق خواهد داشت. منظور از زبان، لفظ نیست بلکه واسطههای انتقال پیام است که میتواند نحوه زندگی، کتاب، شیوه معامله و هر نوع ابزاری برای انتقال یک نوع پیام باشد. در این فضاها و عرصه عمومی شهروندان با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و احساساتشان را مبادله میکنند و قدرت مبادله با دیگران پیدا میکنند.
آخوندی ادامه داد: این فضای ایرانشهری محتوایی ایرانشهری را نیز طلب میکند و قاعدتا با آن سازگاری بیشتری دارد. به همین خاطر بازآفرینی شهری در بافتهای تاریخی، بافتهای میانی دچار فرسودگی، بافتهای روستایی ملحق شده به شهرها و حتی بافتهای حاشیهای که در کنار شهرها ایجاد شدهاند اهمیت بسزایی دارد. زیرا، این فضاهای عمومی هستند که به تدریج در انسانها ایجاد هویت، همبستگی و حس تعلق میکنند و سبب نزدیک شدن آنها به یکدیگر میشوند. در این حالت است که به تدریج میتوانیم بر روی این سرمایهها حساب باز کنیم و به توسعه شهری پایدار دست یابیم که منجر به افزایش تعارضات درونی نشود./
«ایران یک واحد تاریخی است».
سید محمد بهشتی
به تبع آنکه ایران واحدی طبیعی است، واحدی تاریخی هم هست. اهل این سرزمین همچون اهل یک محله به مرور زمان دارای سرگذشتی مشترک شدهاند. در هر محله رویدادهایی در جریان است؛ عروسیِ دختر یکی از اهالی، دزدی در واحد دیگر، نذریپزان، اسبابکشی، موقعیت اورژانسی و ... هر پیشامدها بهفرضآنکه برای یکی از اهالی رخ داده باشد ولی غالب اهالی یا در آن نقشی ایفا میکنند و یا دستکم از آن مطلع میشوند. طبیعتا هر قدر همسایگی سابقۀ طولانیتری داشته باشد، اولا هر کس به مهارت و نقشش در صحنۀ محله بهتر معرفی میشود و ثانیا فرصتی برای شناخت دیگران پیدا میکند. این همان سرمایهای است که به اتکای آن جایی را «محله» و عدهای را اهل آن محل میدانیم. مشابه همین روند است که جایی را «شهر» و عدهای را اهل شهر و خطهای را «سرزمین» و عدهای را اهل آن سرزمین میکند. چیزیکه سبب میشود جمعیت متفرقی از افراد را فارغ از مقیاسش «جامعه» بنامیم، ایفایِ نقش منحصربفرد هر عضو است.
تا پیش از دورۀ معاصر، در بسیاری از جنگها، مثل جنگهای ایران و روس، یک یا تعدادی ایالت مستقیما درگیر جنگ بود و در باقی نواحی زندگی تقریبا شرایط عادی داشت. حتی ویرانگری مغولان همۀ نواحی ایران را یکسان متأثر نساخت. ولیکن واکنش اهل ایران بدان همچون اعضای یک محله بود. یعنی اولا همه ایرانیان خود را مخاطبِ این رویدادها و مسئول رفع پیامدهای آن میدانستند و ضمنا هر یک به ایفای نقشی میپرداخت که تاریخ برایش تعیین کرده بود؛ برخی ادوات رزم را تهیه میکردند، ناحیهای دیگر اسب و شتر را تأمین میکردند، گروهی بنا به صفت دلیری برای رویارویی به خط مقدم میشتافتند و اهل خطهای دیگر مسئول آبادانی خرابیهای جنگ را بر عهده داشتند.
تاریخ رویدادهای سپریشده نیست بلکه امری وجودی و حاضر است؛ یعنی آن بزنگاههایی است که پرده از روی کیستی ما کنار زده شده و درونیترین استعدادهای ما آشکار شده است. ما در هر لحظه، با توجه به ظرفیتهای تاریخیمان، مشغول ایفای نقش در جامعهای هستیم و بدین اعتبار در هر لحظه تاریخی «هستیم». تاریخ در واحد طبیعی ایران، به اندازۀ تاریخ حیات بشر قدمت دارد. طبیعتا هرقدر جامعهای تاریخ طولانیتری را پشت سرگذاشته باشد، بهسانِ پیکرهای منسجمتر و انداموارهتر است که اعضایش در هماهنگی بیشتری به سر میبرند. به جز این، تاریخ طولانی باعث شده که معماهای زیستی جایجای این سرزمین در تعامل با آدمی آشکار شود؛ نشانهاش آنکه تقریبا هیچ نقطهای از این سرزمین نیست که نامی اصیل و کهن نداشته باشد. لذا هر نقطه از این خاک از حالت یک عارضۀ طبیعیِ بکر درآمده و «جایی» شده است؛ یعنی راز آن گشوده شده و مختصاتی منحصربفرد یافته است.
به جز ایران، هستند سرزمینهای دیگری چون مصر و یونان و چین و هند و ... که بدینسان از قدمت تاریخی برخوردارند ولیکن تاریخ در همۀ آنها امری متداوم نیست؛ مصر و یونان و روم دچار انقطاع تاریخی شدند یعنی حکمتی که بر اثر تعامل تاریخی با محیط خود انباشته بودند به عللی متروک شده و از زمانی به بعد حیات تاریخی جدیدی را آغاز کردند؛ مثلا مصر باستان و مصر فاطمیون نسبتی با هم ندارند. وقتی انقطاع تاریخی روی میدهد، بسیاری از رازهای گشوده شده دوباره محجوب شده و از یادها میرود. در این میان چین، هندوستان و ایران در زمرۀ معدود سرزمینهایی است که قدمت تاریخیشان بر اثر هیچ طوفانی منقطع نشده است. البته در ادواری، نواحی مختلف ایران در نبودِ حکومت مرکزی مقتدر، به دست حکومتهای محلی اداره میشد ولیکن عدم وحدت سیاسی نباید ما را به تصور عدم یکپارچگی و وحدت تاریخی بیاندازد. در ایران عوامل تاریخساز حبس در مرزهای سیاسی نبوده است. مثال آن زندگی بسیاری از بزرگان ما چون بوعلی یا مولاناست. بوعلی در فاریاب به دنیا آمد و مدتی از عمر خود را در بخارا و جرجان و بعد ری و همدان و اصفهان گذراند در این مدت قلمروی سامانیان و دیالمه و آل بویه و سلجوقی را درنوردید ولیکن احساس نکرد که از سرزمین و تاریخی پا به سرزمینی با تاریخی دیگر گذاشته است.
تاریخ و طبیعت مشترک، ایران را پیکرهای اندامواره کرده است که سرگذشت هر گوشهای از آن به نوعی سرگذشت کل آن است. از همینروست که در هر دورهای از تاریخ که بخشی از ایران در التهاب به سر برده کل این پیکر را به درد آورده است. کسانیکه سرگذشت مشترک داشتهاند، نمیتوانند سرنوشت مجزایی داشته باشند، برای همین سعادتمندی کل این خاندان در گرو سعادتمندی تکتک اعضای آن است. به سخن دیگر در عین احترام گذاشتن به مرزهای سیاسی موجود، نباید این مرزها را مرزهای هویتی بپنداریم. ما اهل یک خاندانیم و نمیتوانیم نسبت به سرنوشت هم بیتفاوت باشیم.
تذکر : استفاده از مطالب وب سایت ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) فقط با ذکر منبع و لینک بلامانع است . کلیه حقوق، محتوا و طراحی سایت متعلق به وب سایت ستاوین میباشد. در غیر این صورت مراتب از طریق مراجع قانونی پیگیری خواهد شد .
دوستان و همراهان عزیز ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) ، با نظرات و پیشنهادات سازنده خود ما را در ارائه هر چه بهتر مطالب و اهداف مان، که همانا ارتقا جایگاه و فرهنگ معماری می باشد ، یاری کنید . منتظر دیدگاه های شما عزیزان هستیم . . .
منبع: دبیرخانه اندیشه ایرانشهری
گردآوری شده توسط تحریریه ستاوین - (علیرضا اورعی)