تاسیسات رنگارنگ شاخصه کار وی هستند . از این بابت مرکز ژرژ پمپیدو پاریس در سال 1977 که با همکاری رنزو پیانو طراحی شده ، بلافاصله به ذهن خطور می کند ، مانند سایر کار های وی Neo Bankside لندن در سال 2012 ، موزه جاسوسی واشینگتن دی سی یا Patscenter در پرینستون.
شرکت مهندسین مشاور وی با عنوان راجرز و شرکا ( Rogers Stirk Harbour + Partners ) در سال 2007 بازگشایی شد ، همان سالی که وی جایزه پریتزکر را برد. این شرکت برای وی جوایز متعددی را به ارمغان آورده مانند جایزه ی ریبا RIBA Stirling Prizes برای طراحی فرودگاه باراخا در مادرید و مرکز مگی لندن در سال 2009 ( Maggie’s Centre) . مورد اخیر با نارنجی پررنگ طراحی شده و مورد اول از کل طیف های رنگی برای ایجاد تمایز درهر ترمینال ورودی بهره برده . البته به این جوایز باید مدال طلای اتحادیه معماران آمریکا را افزود.
( ترجمه اختصاصی تحریریه ستاوین )
این سوال مثل این هست که بپرسید کدامیک از فرزندانتان را بیشتر دوست دارید . هر کدام از آثار ویژگی های خاص مثبت و منفی خود را دارند . طراحی مرکز پمپیدو برای من شهرت زیادی دست و پا کرد. میدان پمپییدو در پاریس پر طرفدار هست. من مشارکت بسیار عالی با رنزو پیانو داشتم. همچنین با یک مهندس بسیار حاذق به نام مرحوم پیتر رایس از مهندسین مشاور Ove Arup & Partners همکاری داشتم.
از سوی دیگر ، پروژه هایی مثل Patscenter و مشابه آن سازه های مهندسی و معمارانه فوق العاده ای بودند. یادمه وقتی برای بار اول به نیویورک رفتم خیلی گیج شده بودم از این همه کارخونه ی صنعتی با دنیایی از لوله ها و مهندسی های که دائماً در حال تغییر اون ها بودن.من فک کردم ساخت و ساز یعنی این که دائما سازه باید تغییر کنه.وقتی که مرکز بیمه لوید لندن رو تموم کردیم ، تقریبا میشه گفت چهارمین ساختمان بلند لندن بود ولی حالا فک کنم چهارمین ساختمان کوتاه لندن هست. خب این ها نشون دهنده ی سرعت تغییر هست.
به نظر من برنامه ریزی شهری تاثیر به سزایی بر شیوه زندگی شما و نحوه ی حیات شهر دارد. برنامه ریزی بزرگترین دغدغه ی عمومی است که باید راه حلی برای آن پیدا کرد. شهر و برنامه ریزی شهری گزینه های مورد علاقه من هستند. اگر شهر محل زندگی فشرده باشد ، شما چیزی حدود یک چهارم تمام انرژی های موجود را ذخیره و صرفه جویی کرده اید. بنابراین شما با تغییرات اقلیمی کمتری مواجه هستید.همچنین دلایل دیگری هم بر این تصمیم مترتب هست ؛ مثل این که مردم باهم بیشتر در تماس هستند . من متوجه نمی شم چرا معمار جماعت انقدر از برنامه ریزی شهری دور هستند. معمار و برنامه ریز باید باهم درتماس باشند.این دوتا فقط در مقیاس کاری باهم تفاوت دارند.
من بر این باور هستم که ما با یک بحران اقلیمی روبرو هستیم. فک می کنم این تغییر یک از غامض ترین مشکلاتی هست که انسان ها با اون سر و کار دارند.معماری بر اون شده که برای این مشکل راه حلی پیدا کنه. ما باید co2 کمتری تولید کنیم.ما به عنوان یک انسان و یک معمار باید تولید کمتر و بازدهی بیشتری داشته باشیم.ما باید در مورد مسائل مربوط به حمل و نقل فکر کنیم.حتی اسکوتر هم برای جایی مثل اینجا بزرگه. اونها واقعاً ضریف هستند و مثل رولراسکیت به نظر میان.از زمانی که ما در استفاده از ماژول های استفاده از انرژی کمتر خبره شدیم ، هیچ دلیلی برای اینکه از ماشین های بزرگ استفاده کرد وجود نداره.ما باید راه ها رو برای فعالیت های مفید تر استفاده کنیم مثل قهوه خوردن در خیابان!
( ترجمه اختصاصی تحریریه ستاوین )
اگر شما بخواهید شهر(ک) یا مناطق (حومه) جدید بسازید باید به جای ساخت آن بیرون از شهر به ایجاد آن ها در درون شهر همت کنید.یادم هست یک سری محاسبات برای یک دولت انجام می دادم و بهشون گفتم که ما برای مرتفع کردن نیاز مسکن برای 10 سال آینده فضای کافی درون شهر داریم.من واقعا شهرها رو دوست دارم وطرفدار واقعی اون ها هستم.کتاب های زیادی در مورد شهر های فشرده و چیزهایی مثل اون نوشتم. بحث در مورد متراکم سازی شهری از منظر تغییرات آب و هوایی بسیار اهمیت دارد.
تذکر : استفاده از مطالب وب سایت ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) فقط با ذکر منبع و لینک بلامانع است . کلیه حقوق، محتوا و طراحی سایت متعلق به وب سایت ستاوین میباشد. در غیر این صورت مراتب از طریق مراجع قانونی پیگیری خواهد شد .
دوستان و همراهان عزیز ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) ، با نظرات و پیشنهادات سازنده خود ما را در ارائه هر چه بهتر مطالب و اهداف مان، که همانا ارتقا جایگاه و فرهنگ معماری می باشد ، یاری کنید . منتظر دیدگاه های شما عزیزان هستیم . . .
منبع: architecturalrecord , شبکه هنر و معماری ستاوین
ترجمه شده توسط تحریریه ستاوین