جایزه ساختمان سال بر یک خلأ تعریف شد ... با دیکتاتوری کارفرما در دهههای اخیر مواجه هستیم ... شهر امروز شهر رویاهاست نه خاطرهها
مشاور عالی جایزه ساختمان سال، شکلگیری این رویداد را مبتنی بر شفافسازی و پر کردن خلأهایی چون نظارت بر روند داوری دانست.
به گزارش سرویس معماری هنرآنلاین , محسن اکبرزاده، معمار و مدرس دانشگاه ، شکلگیری جایزه ساختمان سال را بر مبنای نوعی آسیب شناسی دانست و در این باره به خبرنگار هنرآنلاین گفت : هر جایزهای در بیانیه معرفی خود ، اهدافی را معرفی و ادعاهایی را مطرح میکند و ساختمان سال نیز جدا از این موضوع نیست. در واقع جایزه ساختمان سال خود را بر روی بستر یک خلأ تعریف کرده بنابراین فهم آن خلأ است که جایگاه درست این جایزه را نشان میدهد زیرا ساختمان سال با تأکید بر شفافسازی شکل گرفت.
او ادامه داد: یکی از مهمترین مشکلات جوایز معماری ، این است که سیاستگذاری آشکاری ندارند و اهداف مشخصی را دنبال نمیکنند , ضمن اینکه به نظر میرسد که این برخی جوایز دارای آسیب های ارتباطی هستند و در مورد برندگان و داوران جریانهای همسو وجود دارد. به عبارت دیگر جوایز معماری در سالهای اخیر تا حدودی، با اتهام عدم شفافیت مواجه بودند که البته موضوع قابل انکاری نیست. بر همین مبنا و با توجه به نحوه داوری این جوایز، خروجیهایی که در مسابقات دیده شد و مقایسههایی که بعدها طی سالها بین برندگان و آثار حذف شده، شکل گرفت، نشان داد که برخی انتخابهای داوران موجه نبوده و حتی سالها بعد از بعضی منتخبین و پروژهها اعتبار زدایی شد.
مشاور عالی جایزه ساختمان سال تصریح کرد: با توجه به مواردی که وجود داشت، آورده اصلی ساختمان سال نظام بسیار شفاف داوری بود که با چندین مرحله و حضور داوران در پروژه و ارائه کاندیداها به شکل حضوری و پخش شفاف و زنده همراه بود. در واقع ارتباط بین داوران و آثار، به شکلی واضح وجود داشت، بنابراین ریسکهایی را که در سایر جوایز بود، کاهش میداد. در همین راستا ساختمان سال صادقانه نقطه عزیمت خود را آسیب شناسی جوایز قرار داد بنابراین طی دورههایی که برگزار شده ، شمایلی از یک حرکت موفق را نشان میدهد که محصول نقطه عزیمت درست است زیرا این جایزه پیشینه خود را صفر و دست نخورده ندید و مانند بسیاری از جوایز که علاقه دارند، عنوان اولین را به خود اطلاق کنند به این دام نیفتاد و وضع موجود را سرمایه خود قرار داد.
او درباره تأثیر و بازخورد جایزه ساختمان سال، توضیح داد: وقتی به برندهها و شرکت کنندگان یک یا دو دوره اخیر و فینالیستهای ساختمان سال نگاه میکنیم، با نامهایی مواجه هستیم که علی رغم پیشینه حرفهای و کیفیت بالای کار به هیچ وجه پیش از این به شکلی بارز در جایزه معمار دیده نشده بودند. در واقع وقتی به تعداد آثار رسیده به ساختمان سال نگاه میکنیم، متوجه میشویم که علی رغم اینکه این جایزه دارای استیلای گفتمانی در فضای معماری ایران نیست و بر خلاف جایزه معمار فاصله زیادی تا یک جایگاه کلاسیک دارد اما بسیار مورد استقبال حرفه مندان قرار گرفته است و معماران، آن را به عنوان یک هوای تازه، به شکلی خوشبینانه پذیرفته اند.
این مدرس دانشگاه خاطرنشان کرد: هنوز ساختمان سال مانند سالهای ابتدایی دیگر جوایز معماری، دچار بحرانهای اعتباری و هویتی که پیش روی یک جایزه رخ میدهد، نشده است. کما اینکه در سایر نقاط دنیا نیز این اتفاق رخ داده و جوایزی چون آقاخان نیز دچار این مشکل شدهاند زیرا هر کار بلند مدتی پس از یک دوره با مباحث اعتباری رو به رو میشود و بعد از یک دوره اخلاقی را مییابد که دافعه و جاذبه خاص خود را برای افراد مختلف دارد. در نتیجه ما چندان نمیتوانیم در شروع جریان نیرومند ساختمان سال چشم انداز واضحی از جایگاه این جایزه در دهه بعد ببینیم. البته من خوشبین هستم و فکر میکنم، این رویداد سرمایه بزرگی را برای جامعه حرفهای تولید خواهد کرد که برای من قابل احترام است اما واقعاً گذر زمان مسئله را نشان میدهد. البته استقبال و خرسندی اهل حرفه و جوانها از این جایزه را نیز نباید نادیده گرفت.
اکبرزاده ادامه داد: شاید بتوان گفت همان خدمتی که جایزه معمار به نسل پیشین معماری ایران کرده، امروز ساختمان سال میتواند یک بار دیگر برای نسل تازه انجام دهد. با توجه به کثرت و فراوانی معماران و دفاتر، شاید بتوان گفت که عمق اثرگذاری این جایزه،چنانچه بتواند خود را نماینده این نسل معرفی کند، بسیار بیشتر از جایزه معمار در دوره خود است.
او در پاسخ به میزان تاثیرگذاری تک بناها توضیح داد: اگر بخواهیم واقع بینانه نگاه کنیم، تک بناها در فضای کنونی نه بیتأثیر هستند و نه نجات دهنده. در واقع تک بناها، تک چراغهایی هستند که میتوانند اطراف خود را روشن کنند و الهامبخش باشند. در واقع به واسطه این جوایز، شعاعی از روشنایی که این چراغها و مشعلها ایجاد میکنند، بیشتر خواهند شد و میتوانند روی نسلهای بعدی تأثیرگذار باشند. مسئله دیگر این است که با وجود رسانههای معماری و این امکان که معماران امروز، کارهای متولد شده یکدیگر را رؤیت میکنند و بسیاری از پروژههای موفق، تا قبل از ساخته شدن، مورد رؤیت همکاران در پروسههای روشن و دموکراتیک قرار میگیرد، تأثیر تک بناها میتواند بسیار زیاد باشد. به عنوان مثال رامین مهدی زاده در اواخر دهه 80 آپارتمانی را در محلات طراحی کرد که برنده جایزه معمار شد. یکی از مزیتهای بصری این پروژه بهرهگیری از پنجرههای کرکرهای و شکافهای مایل به عنوان موتیف اصلی طراحی نما بود. پس از این پروژه، این نماهای کرکرهای به قدری تکرار شد که تقریباً بعد از آن، در هر سال، یک یا دو پروژه در این سبک و سیاق به جایزه معمار ارسال شد، تا جایی که امروز پنجرههای کرکرهای با توجه به انطباقی که با نظام ساختمان سازی ما دارند یعنی نماسازی روی زمینهای محدود و خرد، یکی از موفقترین نمونههای اثرگذاری یک تک بنای خوب هستند که در یک جایزه معرفی شده و یک رفتار را در نسل بعدی خود ایجاد کرده است. در حقیقت ساختمانها اگر قدر دانسته و دیده شوند، میتوانند تأثیرگذار باشند.
اکبرزاده برقراری دیالوگ بین کارفرما و طراحان را یک نیاز جدی خواند و گفت: بین آنچه که طراح انجام میدهد و آنچه که مخاطب طلب میکند، نسبتی وجود دارد که بخشی از آن خواست مخاطب و پاسخ طراح و بخشی پیشنهاد طراح و واکنش مخاطب است که در یک دیالوگ پیش میروند. در واقع هر زمان که این دیالوگ یک طرفه شود، از یک سمت تحمیل رخ خواهد داد و ما با از دست رفتن کیفیت در معماری مواجه خواهیم شد.
او ادامه داد:زمانی که با دیکتاتوری از سمت مخاطب رو به رو باشیم، تکرار مکررات، رادیکال و اگزجره شدن برخی از صفتهای خاص در معماری و تصویر چهره عمومی شهر، توسط پسند مخاطب رخ میدهد که باعث میشود، شهر در حوزههایی تک بعدی شود. برای مثال جریان تازه به دوران رسیده و سرمایه زده اقتصادی دو دهه اخیر ایران به این علت که به شدت احساس ناپایداری اجتماعی میکند و علاقه دارد بزرگی جلال و شوکت خود را به تصویر بکشد و آن را به عرصه عمومی اثبات کند، تمام شهرهای ما را به یک چهره عبوس، متفاخر و در حقیقت تجملاتی تبدیل کرده است. در حقیقت این شرایط سبب شده که شهر روحیهها، احساسات و عواطف دیگر را بروز ندهد و تنها محملی برای تجلی چند رفتار خاص انسانی باشد. به عبارت دیگر شهر به لحاظ عاطفی دچار محدودیت عواطف و تنوع رفتارها شده است لذا شهر با واقعیت اجتماعی انطباق ندارد و ناپسند میشود.
این عضو موسس دفتر طراحی پژوهی مشکات تأکید کرد: زمانی که دیالوگ از سوی معمار دچار خدشه شود و با دیکتاتوری طراح رو به رو باشیم، تمایلات الیت جامعه یا روشنفکران و سلایق خاص طراحان بر شهر تأثیرگذار میشود. تاریخ نشان داده که این گروه معمولاً یا در استخدام ایدئولوژیها قرار میگیرند و یا به سراغ جستجوهای هنرمندانهای میروند که نسبتی با تعهد اجتماعی آنها ندارد که نتیجه این وضعیت انقطاع و بریدگی در تاریخ هنر است. در واقع هر زمان که هنرمندان شروع به تولید آثاری به شدت فرمالیستی و فردگرا میکنند، جریان عمومی معماری خود را از آنها جدا میکند. هر چند معماران دیگر از آنها تأثیر میگیرند اما در شکل عادی خود، فضای عمومی از کیفیت معمارانه تهی میشود و جریان عمومی ساختمان سازی از سر گرفته میشود. در دهه 60 و 70 شمسی ما در ایران به سبب چیرگی مهندسان مشاور بر معدود پروژه های دولتی موجود، شاهد دیکتاتوری طراحان هستیم که سبب شد، ساختمان سازی عمومی کاملاً بنا را به مثابه یک عنصر کمی ببیند و پروژههای معماری هر کدام با یک زبان متفاوت و جداگانه از هم پی گرفته شوند و تک بناهای به شدت رادیکال دیده شوند و حتی گاهی در خط سیر یک معمار نیز وحدت رویه دیده نشود البته در دهههای بعدی یعنی 80 و90 ما با دیکتاتوری کارفرما رو به رو هستیم.
اکبرزاده، بر لزوم حضور رسانهها در عرصه معماری تأکید کرد و گفت: اگر خروجیهای جوایز به عنوان رویداد به رسانههای عمومی نفوذ کند و به فضای عمومی هنر دست بیابد، میتواند در این روند اثرگذار باشد. به این معنا که باید برندههای معماری توسط جامعه هنری و فعالان مورد رصد و پایش قرار گیرد تا در مراحل بعدی مورد حساسیت عمومی واقع شود اما متأسفانه این زنجیره در جوایز معماری ما قطع است که به عدم دیالوگ صنفی بین معماران و سایر شاخههای هنری مربوط است.
او تأکید کرد: اساساً در ایران هنرمندان معمار و سایر هنرمندان چندان یکدیگر را نمیشناسند و با یکدیگر ارتباط ندارند. این فقدان و گسستی که وجود دارد، باعث گسست بین رسانههای معماری و فضای هنری شده است بنابراین معماری به مثابه هنر شناخته و درک نمیشود و جامعه تلقی هنرمندانه از آثار معماری ندارد.
این هنرمند معمار خاطرنشان کرد: همه مردم ما میپذیرند که اثر معماری یک کار هنری است و میپذیرند که ارزشهای زیبایی شناسانه دارد اما معماران را در فضای هنر دنبال نمیکنند و گمان این را نمیبرند که اندیشهها و سبکها میتواند در چهره معماری دیده شود. سایر هنرمندان ما نسبتی با حوزه اندیشه، تفکر و جریانهای اجتماعی و سیاسی برقرار میکنند اما این از سوی جامعه معماری ما رخ نمیدهد، در نتیجه فضای گفتمانی بر مقوله هنر در کشور، معماران را بخشی از جامعه هنری نمیپندارد. در صورتی که اگر این اتصال برقرار شود، خروجیهای جوایز معماری میتوانند بر جامعه هنری تأثیرگذار باشند و همکاریهایی را رقم زنند که باعث تأثیرگذاری اجتماعی شود و این آثار بخشی از حافظه ملی شوند؛ فرایندی که امروز در مورد بناهای ایرانی وجود ندارد.
او ادامه داد: "خانه شریفیها" اثر علیرضا تغابنی، یکی از موفقترین پروژههای معاصر ما بود که گروههای رسانه ای بر روی آن کار کردند و بسیاری از آن اطلاع یافتند و کاملاً در جهان دیده و فهم شد. اما به عنوان یک اتفاق هنری توسط جامعه هنری ایران دیده نشد، در نتیجه بخشی از فضای هنری ما قرار نگرفت و نمیتوان آن را بخشی از داشتههای فرهنگی ما تلقی کرد.
این مدرس دانشگاه افزود: این انقطاع جدی و آسیب رسان است زیرا نمیگذارد معماری در یک مسیر اجتماعی فرهنگی درست قرار گیرد. معماری امروز ما مجموعهای از خلاقیتهای استودیوهاست که تحت تأثیر روندهای جهانی رخ میدهد و اخلاقهای مختلفی را در طراحی تکرار میکند که هر بار به شکل دیگری ظهور مییابد.
اکبرزاده شهرها را محصول بازنمایی جریانهای تمدنی خواند و گفت: شهرها محصول و بازنمایی کننده جریانهای تمدنی هستند که ادامه اجتماع به شمار میروند. در واقع شهرها زمانی میتوانند ایدئولوژیها بسازند و زمانی اقتصاد و ... را شکل میدهند. این مسئله بسته به این هست که در هر برههای از زندگی، چه فضای گفتمانی و جریان غالب اجتماعی وجود باشد. در حال حاضر صورت مسئله اصلی جامعه ایرانی اقتصاد است که توسعه شهری و کیفیت شهری ما را مشخص میکنند.
او بیان کرد: خاطره و احساسات شهروندان در فضای اقتصادی سالهای اخیر ما جایگاهی ندارد و شهرهای ما یا در حال پاسخ دادن به صورتمسئلههای کمی هستند یا در حال پاسخ دادن به آرزوها و رویاهای مغزهایی هستند که رهبری جریان ساخت و ساز را در دست گرفتهاند. در واقع آنچه که شهرهای ما بازنمایی میکنند، تمناها و رویاهای اجتماع ما و درباره آینده است به عبارتی فرایندهای اشتیاقی بیش از فرآیندهای خاطره محور است.
این معمار خاطرنشان کرد: شهرهای ما بیش از اینکه با خاطرهها کار داشته باشند با رویا طرف هستند زیرا ما مدام در جستجوی رویایی هستیم و بسیار راحت از خاطرهها و احساساتمان میگذریم بنابراین حاضریم یک اشتباه را بارها و بارها تکرار کنیم. این روند خاصیت یک جامعه رویا زده و مصرف کننده آرمان است که مدام به دنبال یک چشم انداز خیالی است.
اکبرزاده در پایان گفت: در سالهای اخیر، جریانهای اجتماعی حداقلی بین اساتید معماری شکل گرفته و نگاههایی جدی به تجارب سده اخیر در قالب پژوهشها، کتابها و ... بروز پیدا کرده است، بنابراین شهر امروز نه اما شهر فرداهای من ممکن است به دیروز علاقهمندتر باشد. به نظر من اگر جوایز معماری مدیریت هوشمندانهای داشته باشند و از مجموعهای شامل روشنفکران و اندیشمندان بهره ببرند، میتوانند نقش پررنگتری را ایفاء کنند. البته هنوز چنین انتظاری نمیتوان از جوایز کنونی داشت.
تذکر : استفاده از مطالب وب سایت ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) فقط با ذکر منبع و لینک بلامانع است . کلیه حقوق، محتوا و طراحی سایت متعلق به وب سایت ستاوین میباشد. در غیر این صورت مراتب از طریق مراجع قانونی پیگیری خواهد شد .
دوستان و همراهان عزیز ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) ، با نظرات و پیشنهادات سازنده خود ما را در ارائه هر چه بهتر مطالب و اهداف مان، که همانا ارتقا جایگاه و فرهنگ معماری می باشد ، یاری کنید . منتظر دیدگاه های شما عزیزان هستیم . . .
منبع: سرویس معماری هنرآنلاین
گردآوری شده توسط تحریریه ستاوین