آنچه یک روش آموزشی صدساله درباره نحوه استفاده ما از فضا بیان میکند:
در کلاسهای درس مبتنی بر روش مونتسوری، خبری از جلو و عقب کلاس نیست. تخته سفید بزرگ یا میز معلم که فضای زیادی را اشغال کند وجود ندارد. در عوض، با فضایی باز مواجه میشویم؛ مبلمان و عناصر داخلی همگی در ارتفاع پایین طراحی شدهاند و هیچ چیز از دید پنهان نیست. قفسهها کمعمقاند، کابینتها حذف شدهاند، و ابزارها در دسترس و قابل مشاهدهاند. کودکان مجازند آزادانه بین مناطق مختلف فضا و موضوعات درسی حرکت کنند؛ بدون نیاز به اجازه گرفتن. این فضاها آرامشبخشاند، نه کنترلگر، و این آرامش حاصل طراحی هدفمند و آگاهانه فضاست.
ایدهی اینکه طراحی فضا میتواند رفتار را هدایت کند بدون آنکه آن را تحمیل کند، مفهومی است که معماران و طراحان داخلی قرنهاست با آن مواجه بودهاند. اما اغلب این طراحیها در راستای اهداف از پیش تعیینشدهی کارفرما یا طراح شکل گرفتهاند—برای مثال افزایش رفتوآمد در یک ناحیه یا کاهش توقف در ناحیهای دیگر. در مقابل، روش مونتسوری با تمرکز بر تفکر مستقل و تصمیمگیری فردی، فضایی خلق میکند که نتیجهمحور نیست بلکه امکان تصمیمسازی و کنش فردی را فراهم میآورد.
دکتر ماریا مونتسوری، اولین پزشک زن ایتالیا با پیشزمینهای در پزشکی، مردمشناسی و زیستشناسی، از طریق مشاهده مستقیم و استفاده از ابزارهای آموزشی لمسی، به طراحی فضایی دست یافت که نه برای انضباط بلکه برای برانگیختن کنجکاوی کودک ساخته شده بود. در اوایل قرن بیستم، او با کودکانی از خانوادههای کارگری یا دارای ناتوانی ذهنی کار میکرد—گروههایی که آن زمان از آموزش رسمی کنار گذاشته شده بودند. آنچه او دریافت، این بود که فضای کلاسهای سنتی بیشتر بهمنظور کنترل کودکان طراحی شدهاند تا حمایت از فرآیند یادگیری آنها.
او این ساختار را تغییر داد. بهجای تحمیل تمرکز، محیطی طراحی کرد که کودک بتواند آزادانه انتخاب کند چه چیزی برایش اهمیت دارد. فضا به مناطق متنوع تقسیم شد، مبلمان متناسب با ابعاد بدن کودک طراحی شد، ابزارهای یادگیری در دسترس قرار گرفتند. نظم فضا حاصل مشارکت کودک بود، نه دستور معلم. فضا به کودک میگفت چه گزینههایی وجود دارد، و این کودک بود که مسیر را انتخاب میکرد.
در دنیای امروز، نسل هزارهایها تازه دارند به آن خودمختاری فضایی که مونتسوری یک قرن پیش در کلاسهایش تعبیه کرده بود، دست پیدا میکنند. بسیاری از ما با ساختارهای سختگیرانه آموزشی و فضای کار سازمانیافته بزرگ شدیم؛ جایی که سرعت، زمانبندی و حتی نوع نشستن تعیین شده بود. آزادی در طراحی ریتم شخصی، استثنا بود نه قاعده.
اما همهگیری کرونا این نظم ساختاری را مختل کرد. محل کار مرکزیت خود را از دست داد. مردم از میز ناهارخوری یا اتاق خوابشان کار کردند و سپس از هر کجا که خواستند. بسیاری بازنگشتند، برخی سبک زندگی آزادکاری را پیش گرفتند. در همهی این مسیرها، یک تغییر بنیادی رخ داد: مردم شروع به بازاندیشی در مورد ساختار زندگی و حق تصمیمگیری فردی کردند.
پژوهشهای روانشناسی محیطی و منابع انسانی بعد از سال ۲۰۲۰ نشان دادند که احساس کنترل بر محیط بهطور مستقیم بر بهرهوری و سلامت روانی و جسمی تأثیر دارد. و اکنون، اثر این بینش را میتوان در معماری و طراحی شهری، فضاهای عمومی، مسکونی، فرهنگی و اداری مشاهده کرد.
در معماری امروز، دیگر فضاهای عمومی بهشکلی یکپارچه و از پیش تعیینشده هدایت نمیشوند. بهجای علائم رنگی و نقشههای راهنما، معماری بر پایه نشانههای نرمتری مانند تغییر متریال کف، شدت نور یا آرایش مبلمان کار میکند تا نوعی درک غیرمستقیم و شهودی از فضا ایجاد کند. هدف این نیست که مسیر دقیقی به کاربر داده شود، بلکه ایجاد چارچوبی است برای استنتاج و تصمیمگیری مستقل.
در پروژههای فرهنگی نیز رویکردی مشابه در حال شکلگیری است. فضاها انعطافپذیرند، اما نه از جنس چندمنظورهی صرف؛ بلکه تفسیرپذیر. نیمطبقهای به فضایی برای مطالعه فردی تبدیل میشود، پنجرهای با نشیمنگاه میتواند مکانی برای تفکر یا گفتوگو باشد. استفاده از فضا بر اساس احساس راحتی شخصی تعریف میشود، نه کارکرد نوشتهشده روی تابلوها.
در مهمانپذیری، این تغییر مدتهاست که آغاز شده. دیگر هدف طراحی فضا هدایت مهمان از لابی به میز و سپس به خروجی نیست. فضاها به تجربههای متنوع و غیرخطی پاسخ میدهند؛ با مبلمانهای متفاوت، مرزهای مبهم بین فضاهای جلو و پشتصحنه، و تجربههایی که هر فرد میتواند بر اساس ترجیح شخصیاش شکل دهد.
در طراحی مسکونی نیز، طرحهای باز صرفاً کافی نیستند. اتاقهایی با پنج کارکرد هم کاربردی نیستند. معماری امروز در حال فاصله گرفتن از این تصور است که هر فضا یک عملکرد مشخص دارد. بهجای آن، فضاهایی با پتانسیلهای متنوع طراحی میشوند—با اختلاف سطحهای جزئی، تغییرات ظریف متریال یا نورپردازی هوشمند. تعریف وجود دارد، اما بدون تحکم؛ ساختار هست، اما سبکوزن.
حتی در طراحی فضاهای شهری نیز، تفکر مونتسوری در حال نفوذ است. مداخلات شهری مؤثر، دیگر عظمت یا پیامهای دستوری ندارند. آنها ساده، قابل فهم، قابل تطبیق و قابل تصاحب توسط کاربراناند: یک پلهی بزرگ که هم نشیمن است و هم جای توقف، یا یک سایهبان که هم پناه است و هم محل گفتوگو یا حتی اجرا. طراحی این فضاها اجازه کنش میدهد، نه دستور آن را.
در تمام این عرصهها، یک تحول مشترک در حال رخ دادن است: تمرکز بر قابلیت استفاده بهجای عملکرد صِرف. طراحیهایی که نه فقط برای انجام وظیفهای خاص، بلکه برای ایجاد زمینهای جهت خودبیانگری، تصمیمگیری و مشارکت فعال کاربران خلق میشوند. ماریا مونتسوری تنها کلاسهای انعطافپذیر طراحی نکرد؛ بلکه سامانههایی معماری بنیان نهاد که خودمختاری را پشتیبانی میکردند. و حالا، جهان معاصر نیز در حال پیروی از همین مسیر است.
تذکر : استفاده از مطالب وب سایت ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) فقط با ذکر منبع و لینک بلامانع است . کلیه حقوق، محتوا و طراحی سایت متعلق به وب سایت ستاوین میباشد. در غیر این صورت مراتب از طریق مراجع قانونی پیگیری خواهد شد .
دوستان و همراهان عزیز ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) ، با نظرات و پیشنهادات سازنده خود ما را در ارائه هر چه بهتر مطالب و اهداف مان، که همانا ارتقا جایگاه و فرهنگ معماری می باشد ، یاری کنید . منتظر دیدگاه های شما عزیزان هستیم . . .
منبع: architizer
ترجمه شده توسط تحریریه ستاوین - (الهه تقی زاده)