شهر تهران دگرگونيهاي بسياري از سرگذرانده است، از آن زماني كه ياقوت حموي نخستين گزارش را از اين شهر نوشت تا زماني كه هسته مركزي شهر ايجاد شد و خيابانهای عریض و طویل احداث گردید مكاني بوده است براي تجارب تازهاي در شهرسازي و معماري كه همگي نيز توفيق نيافتند اما مجموعهاي نهچندان خوشايند از معماريها را خلق كرده است.
بخشي از ظرفيت گردشگري تهران ويژه همين خصلت ناهمگن شهر است كه امكان وضع تركيبي به نام «تهرانگردي» را ممكن كرده است. شهري كه خيابانهاي لالهزار و ميدان توپخانه تجربه حضور پياده در فضاي شهري را عينيت بخشيده و طرحهاي مدرن براي تپههاي عباسآباد محصور در اتوبانهاي مدرس، چمران، همت و حكيم را بهمانند كلانشهرهاي گسترده آمريكا محقق كرده است. شهري كه باپيادهروي از جنوب قاجاري به خيابانهاي جمهوري ناشي از پر شدن خندقهاي در دوران پهلوي اول ميرسيم تا برج آزادي نماد ورود ايران به عصر پيشرفت و برج ميلاد و شهري كه اينك شهرهاي حاشيهاي اطراف را در اختيار خود قرار داده است.
از جنوب خيابان وليعصر در ميدان راهآهن تا شمال آن در ميدان تجريش را اگر قدم بزنید گويي تاريخ 200 ساله ايران را یکبار مرور كردهايد. در منيريه، اميريه و بازار، سبك معماري تهران با آجر و تزئينات اواخر قاجار و سقفهاي شيرواني ديده ميشود. در خیابانهای جمهوري و انقلاب معماري مدرن اولیه ما را به فضاي اجتماعي و فرهنگي آن دوران ميبرد. معماري خيابان طالقاني يادآور سالهای دهه 1330و 1340 است؛ خیابانهای کریمخان، شهید مطهری (تختطاووس) و شهيد بهشتي (عباسآباد) نمايشگاه معماريهاي جديدتري است كه سبكهايي از آن در ميرداماد باکیفیت بهتري قابلمشاهده است. الهيه، محموديه، فرمانيه، كامرانيه، زعفرانيه و ... به تصرف برجها درآمدهاند؛ برجهایی كه پهلوبهپهلوي ساختمانها و حياطهاي ويلايي قد علم كرده و با سايهاندازي بر اين ساختمانهاي قديمي مفهوم جديدي از همسايگي را تعبير نمودهاند. تهران ازاینرو بهدرستی كه يك موزه معماري است.
معماري بهمثابه جاذبه گردشگري
كاربرد خصيصه موزه معماري براي شهر را پیشتر در مورد شهرهاي اروپايي قديمي داراي مركز شهري مربوط به دوران رنسانس و يا پيش از آن در قرونوسطی به كار ميبردند، شهرهايی مانند بارسلونا، وين، بوداپست، پراگ و لايپزيک اما موزه بودن تهران از قياسي ديگر است. شهري بدون شباهت به شهرهاي نامبرده، ناهماهنگ و پر از پريشاني كه (از سال 1369) سياستهاي پريشانساز نيز بر آن هجوم آورده است. بااینحال قدم زدن در شهر و فضاهاي عمومي جايگاهي براي مراودات فرهنگي و اجتماعي است. از همين روست كه تهرانگردی در فضاهاي مراوده و عمومي صورت ميگيرد نه در بزرگراههايي كه محل گذر است و نه ايستادن، ديدن، لذت بردن و سخن گفتن. خصيصهاي كه مربوط به فضاهاي عمومي مركزي شهر است، مانند خيابان ناصرخسرو، پارك شهر تهران تا پارك دانشجو و هر آنچه از هسته اوليه شهر تهران باقیمانده است.
البته شهرها فقط در اين ستونهاي بعضاً زيبا و نماها و فضاسازيهاي خلاصه نميشود و گردشگري شهري هم براي اين مقصود انسانها مهم هستند؛ انسانهايي كه دگرگوني و پريشان انديشي در مديريت شهري آنها را از محلات قديمي با هويت دور كرده و به بالا و بالاتر كشانده است؛ بهگونهای كه انسان و فضا و معماري با يكديگر همخواني ندارند و شما در ميدان رضاشاهي حسنآباد، انسان حسنآبادي را نمييابيد و براي بهارستان و توپخانه همچنین شده است.
گرايشهاي معماري تهران
بعد از تجربهها و شكستها و پس از سرخوردگي از هر آنچه انسان ايراني داشت گرايشهاي معماري شهر تهران را ميتوان در چندين گروه جاي داد. گرايشهايي كه از دو رويكرد احياي معماري ايراني و رويكرد دوم پيروي از مدرنيسم غربي مايه ميگيرند. البته به اين دو گرايش ميتوان سبك بازاري و نامعماري پيرو دلالان ساختوساز را هم افزود كه واجد هیچ زیباییشناسی نيستند.
گرايش نخست احياي عين معماري سنتي است، گرايشي سنتگرایان كه بسياري از ملزومات و بايستههاي زندگي نوين را ناديده ميگيرد و اوج زيباييشناسي را در گذشته ميجويد؛ گرايش دوم تفنن و خوشهچيني از سبكهاي معماري غربي است كه نمونهاي از آن را در ستونها و تاقهاي رومي تهران ميتوان جست. اين گرايش نيز معماري را بهعنوان پديدهاي منفصل از زمان و مكان و جامعه ميپيمايد. البته در اين ميان گرايش سوم يعني تداوم مباحث معماري مدرن متعالي رخ مينمايد كه برخي از آنها مانند پل طبيعت در تهران هماهنگي كاملي با شهر تهران پيدا كردند و اقليم و فرهنگ و معماري را در كنار هم قرار دادند.
گرايشي كه ريشه در كارهاي بزرگان موج اول معماري ايران همچون عباس امانت و ديبا و سيحون دارد، گرايش پنجم است؛ گرايشي كه سعي در آشتي دادن و هماهنگي معماري ايراني با معماري مدرن دارد.
ساختمان جديد كتابخانه ملي ايران نمونهاي موفق از اينگونه معماري است. در اين ميان گرايشهايي نيز وجود دارد كه سعي درآوردن نمونهاي كاملاً مدرن و حتي پستمدرن معماري دارند و مباحث تكنولوژيك، نئومدرن و كامپيوتري را دنبال ميكنند.
اين همنشینی را تقريباً در همه نقاط شهر ميتوان پيگرفت و گردشگر خود را به آن هدايت كرد. البته مهمترین چالش ناموزوني انسان و فضاست كه ريشه در مهاجرتهاي درونشهری اقشار ثروتمندتر به محلات داراي ارزش اقتصادي بالاتر و درنتیجه تغيير چهره محلات قديمي و پر شدن آن با ساكناني ناآشنا دارد. شايد در كنار طرحهاي توسعه شهري جامع و تفصيلي طرحهايي نیز براي توسعه انساني و اجتماعي و فرهنگي با نگاه به عنصر گردشگري و تاريخي شهر تهران لازم باشد.
منبع خبر : هفته نامه پیام ساختمان
تذکر : استفاده از مطالب وب سایت ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) فقط با ذکر منبع و لینک بلامانع است . کلیه حقوق، محتوا و طراحی سایت متعلق به وب سایت ستاوین میباشد. در غیر این صورت مراتب از طریق مراجع قانونی پیگیری خواهد شد .
دوستان و همراهان عزیز ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) ، با نظرات و پیشنهادات سازنده خود ما را در ارائه هر چه بهتر مطالب و اهداف مان، که همانا ارتقا جایگاه و فرهنگ معماری می باشد ، یاری کنید . منتظر دیدگاه های شما عزیزان هستیم . . .
گردآوری شده توسط تحریریه ستاوین